ظرفیت محدود برای ثبت نام سال تحصیلی جدید پیش ثبت نام

داستان کوتاه جالب برای مدرسه


زود قضاوت نکنیم!

روزی خانم معلم سر کلاس ریاضی به دانش آموز خود گفت: آرنو، عزیزم، اگر من به شما یک سیب و یک سیب و یکی بیشتر سیب بدهم شما چند تا سیب خواهی داشت؟ بعد از چند ثانیه آرنو با اطمینان گفت: ۴ تا سیب!

معلم متعجب و نگران شد؛ چرا که جواب این سوال بسیار ساده بود و او باید می‌گفت ۳، در حالی که گفت ۴! خانم معلم فکر کرد شاید آرنو خوب به سوال او گوش نکرده است. برای همین دوباره پرسید:

خوب گوش کن خیلی ساده است. اگر به دقت گوش کنی می‌تونی جواب صحیح بدهی. اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟

آرنو که در قیافه معلمش نا امیدی می‌دید دوباره شروع کرد به حساب کردن با انگشتانش. آرون کمی مکث کرد و دوباره گفت: “۴”…

نومیدی در صورت معلم باقی ماند. به یادش آمد که آرنو توت فرنگی دوست دارد. او فکر کرد شاید آرنو سیب رو دوست ندارد و برای همین نمی‌تواند تمرکز داشته باشد. در این موقع او با هیجان فوق العاده و چشمهای برق زده پرسید:

خوب آرنو اگر من به تو یک توت فرنگی و یکی دیگه و یکی بیشتر توت فرنگی بدهم تو چند تا توت فرنگی خواهی داشت؟

معلم خوشحال بنظر می‌رسید. آرنو با انگشتانش دوباره حساب کرد. هیچ فشاری در آرنو وجود نداشت ولی کمی درخانم معلم بود. او موفقیت جدیدی برای آرنو می خواست و آرنو با تامل جواب داد “۳”

حالا خانم معلم تبسم پیروزمندانه‌ای داشت. برای نزدیک شدن به موفقیتش او می‌خواست به خودش تبریک بگوید ولی یک چیز مانده بود او دوباره از آرنو پرسید: خوب حالا من سوال اولم را دوباره می‌پرسم، مطمئنم که تو می‌توانی جواب صحیح بدهی؛ اگر من به تو یک سیب و یک سیب دیگه و یکی دیگه بیشتر سیب بدهم تو چند تا سیب خواهی داشت؟

آرنو فوری جواب داد “۴”!

خانم معلم مبهوت شده بود و با صدای گرفته و خشمگین پرسید چطور آرنو …چطور چنین چیزی ممکن است؟ تو مجموع توت فرنگی‌ها را درست حساب می‌کنی ولی سیب‌ها را نه!

آرنو با صدای پایین و با تامل پاسخ داد: “برای اینکه من قبلا یک سیب در کیفم داشتم”

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خانه اخبارتماس با ماشماره تماس